×
We use cookies to ensure you get the best experience on our website. Ok, thanks Learn more

gegli

فریادی در سکوت

فریادی در سکوت

نگاه واژگون

نگاه واژگون

فتاح بحرانی - پنجم مرداد ماه 1391 داراب

تمــــــاشا می کـنی امــــشب نگــــاه واژگون من

و حاشا می کنی سر سبزی دشـت جـــنون من

تو پیـــدا نیــــــستی در انجماد دســـــــت تنهایم

صدایت می کند هر لحظه ای یک قطره خون من

مبارک باشد این تنهایی من با غــــمت امشب

به یاد روزگارانی که بودی سر ســـــتون مــــــن

پــــــر از لاله ست اینــــــجا جــــای دســــت تو

بیا امشـــــب تماشا کن تو باغ لاله گــــون من

تــــو از باغ گلی آورده ای عطری و می پاشی
به روی شاخه ی بشکسته ی زرد و زبون من

گرانت من خریدم رفته ای ارزان تو از دســتم

بــــیا پر کــــن گران بارم تو ای بار گرون مــن
نوشته شده در پنجشنبه 5 مرداد 1391ساعت 2:53 PM توسط فتاح نظرات (0)|

چهارشنبه 3 تیر 1394 - 5:34:13 PM

ورود مرا به خاطر بسپار
عضویت در گوهردشت
رمز عبورم را فراموش کردم

آخرین مطالب


یادم نرفته یاد تو در غرب آن غروب


یاد گمنامی من باد که گمنام گذشت


نگاه واژگون


می تکانی تو ز غمها تن را


هنوز می اید


رفتمو کس نکند دنبالم


قرار بی قرار


تو می ائی


باز هم من را صدا کن باز هم


کار من نیست پیاده برم تا ته دل


نمایش سایر مطالب قبلی
آمار وبلاگ

45707 بازدید

2 بازدید امروز

192 بازدید دیروز

717 بازدید یک هفته گذشته

Powered by Gegli Social Network (Gohardasht.com)

آخرين وبلاگهاي بروز شده

Rss Feed

Advertisements