×
اطلاعات بیشتر باشه، مرسی برای ارائه بهترین تجربه کاربری به شما، ما از کوکی ها استفاده میکنیم

gegli

فریادی در سکوت

فریادی در سکوت

بوی قفس

**بوی قفس**

با نزدیک شده به آذر ماه به یاد روز 19 آذر ماه سال 77 می افتم و دلم سخت می گیرد و بوی قفس تمامی یدنم را اشباع و اشغال می کند . و لذتی وصف ناشدنی احساسم را به باغ ادراک دعوت می کند و من همراه بوی قفس دوباره به زندان می روم و گریه می کنم بر تنهایی قفسم که خالی مانده است :


اول آذر ماه 1384 داراب


باد مـــی آید چرا بـــــوی قفـــــس مـی آورد

من گمانـــم بود کو فریاد رس مــــــــــی آورد

می روم از هـوش و بر بالیـــــــن من باد صبا

گریــه ی تلخی ز آهــنگ جــــــــرس می آورد

خانه ام از خار و خاشاک است و فکرم از پرند

هر پرندی در کنارش خار و خــــــس مـی آورد

هرنفس یادی ز زندان می کنم در خـــــــاطرم

یاد آن دودی که آهــم با نفـــــــــــس می آورد

گوهـر خود را مده ارزان به نـــــادانان دهـــــــر

می خرندت صبح و شامت بازپـــس می آورد

دســــــــت فریــــادم بگیر و از زمین بیرون ببر

کودک افـــــــــتاده ام میل هـــــوس می آورد

با کسان در جنگ و با بد ناکسان در یک مدار

کی زمانه روی خوش را سوی کس می آورد

شعر من صحرای سوزانی بود بی رهــــــگذر

غربتــــش را در کویری از طـــــــبس می آورد

با مگــس در جنگـــــی ای قدرتمـــــدار زورگو

لــرزه بر اندام تـــــو نیش مگـــــــس می آورد


 شعر من صحرای سوزانی بود بی رهگذر .... از فتاح بحرانی

http://fbahrani.blogsky.com 

چهارشنبه 15 بهمن 1393 - 10:56:48 PM

ورود مرا به خاطر بسپار
عضویت در گوهردشت
رمز عبورم را فراموش کردم

آخرین مطالب


یادم نرفته یاد تو در غرب آن غروب


یاد گمنامی من باد که گمنام گذشت


نگاه واژگون


می تکانی تو ز غمها تن را


هنوز می اید


رفتمو کس نکند دنبالم


قرار بی قرار


تو می ائی


باز هم من را صدا کن باز هم


کار من نیست پیاده برم تا ته دل


نمایش سایر مطالب قبلی
آمار وبلاگ

46317 بازدید

255 بازدید امروز

357 بازدید دیروز

1274 بازدید یک هفته گذشته

Powered by Gegli Social Network (Gohardasht.com)

آخرين وبلاگهاي بروز شده

Rss Feed

Advertisements